محل تبلیغات شما

چغرسیاه



دلم اغشته ی درد است مردم                 هوای سینه ام  سرد است مردم
 
تمام درد من این است  اری                 دراین جا قحطی مرد است مردم

                                    ****

با خدا آشنا علی اکبر

دلبر و دلربا علی اکبر

اشبه الناس خلقاً و خلقاً

به رسول خدا علی اکبر

ارباً ارباً شد و ولایی ماند

تا بگوید به ما علی اکبر

زنده بودن بدون سر زیباست

خورد آب بقا، علی اکبر

کرد با خون خود به زیبایی

عاشقی را ادا علی اکبر

در دفاع از پدر رجز می خواند

با صدای رسا علی اکبر

در ادب نیست مثل و مانندش

هکذا هکذا علی اکبر

عشق و مردانگی و ایمان را

ابتدا، انتها، علی اکبر

با پدر نرد عشق می بازی

چیست این ماجرا علی اکبر

می برد هم برای اذن جهاد

به پدر التجا، علی اکبر

وقت رفتن شده تماشایی

گفت: بابا، کجا علی اکبر؟

هر کسی دید بی محابا گفت:

مرحبا مرحبا علی اکبر

تشنه، زخم زبان و زخم بدن

وا شگفتا، رضا، علی اکبر

در مقام تو، سر نمی خواهم

سر، فدای شما علی اکبر

دست ما را بگیر تا بکنیم

به شما اقتدا، علی اکبر

گره افتاده است در کارم

شاه مشکل گشا! علی اکبر

تا حسینی بمیرد این شاعر،

التماس دعا! علی اکبر


غروب بود و غریبی و یک زن تنها

زنی که آسیه، مریم، خدیجه نه زهرا

زنی که راضیهً مرضیه که صدیقه

عزیزه، طاهره، مهدیه، انسیه، حورا

زنی که سیده بانوان هر دو جهان

که در بصیرت و ایمان و علم، بی همتا

زنی شبیهِ . شبیهی نیافتم هرگز

زنی که رشک ن تا همیشه تا فردا

خدا چو خواست که تسکین دهد رسولش را

بشارتیش فرستاد و گفت "اعطینا"

به گاه توبه آدم، خدا شفیعش شد

به نام نامی زهرا و "علم الاسما"

***

کتاب خاطره ها را ورق ورق مویید

کتاب خاطره های غریبی مولا

نبود در دل او آرزو به جز این که

دوباره بشنود از ماذنه . ولی حالا

بلال آمد و می خواست مرهمی باشد

به دردهای غریبی دختر طاها

***

شنید "اشهد ان". دروغ می گویند

گریست "اشهد ان لا اله الا اللا."

شنید "اشهد ان محمداً"  نالید

گریست "اشهد ان محمداً" بابا

شکست بغض و امانش نداد گریه تلخ

تمام شهر غریب اند و کوچه ها تنها

***

خبر رسید که طاقت نماند بانو را

بلال بس کن و دیگر اذان مگو این جا

بلال بانگ اذانت به درد می آرد

تمام فاطمه را نه خدای زهرا را

شنید "اشهد انَ" محمداً" این بار

گریست دختر دریا تمام دریا ها.


هم وطن، با صلابتو ایمان

همتی کن بمان تودر خانه

عشق و همراهی توبا مردم

به یقین هست هوشمندانه

**

پشت در، در کمینما مانده

دیو منحوس، غول بیماری

هم وطن، ماندن تودر خانه

غیرت و همت است وبیداری

**

حال ما خوب خوب خواهدشد

به یقین یارهم اگر باشیم

کرونا خود شکست خواهدخورد

از سفر چون که برحذر باشیم

**

قدردان سفید پوشانباش

تا نمانند خسته ونگران

جانشان در خطر نیفتدباز

از برای سلامت دگران

**

خلوتی با خدای خودبکنیم

با دعا، اعتقاد باایمان

و بخوانیم یکصداباهم

زنده بادا و جاودانایران



قربان نگاه های بارانی تو
آن آبی آسمان عرفانی تو

ایران عزیز! سر ببازم ای کاش
در مکتب قاسم سلیمانی تو

***

بنای عشق بر خون حسین است
حدیث سرخ قاف و شین و عین است

شکست و مرگ در قاموس ما نیست
مرام شیعه احدی الحسنیین است

***

 

"برای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی"

 

وقت آن است تا قیامکنند

 

خواب بر دیده هاحرام کنند

 

سرزده اشک ها سرازیرند

 

تا به درگاهت احترامکنند

 

فوج فوج فرشته هادر صف

 

منتظر، تا به توسلام کنند

 

        ***

 

طلحه ها و زبیرهاماندند

 

تا که خون بر دلامام کنند

 

تا معاویه با سپاهفریب

 

کار اسلام را تمامکنند

 

تا پس از تو علیغریب شود

 

فتنه ها در عراقو شام کنند

 

و تو مالک شدی کهنگذاری

 

قوم شیطان خیال خامکنند

 

هر جوان هست یک سلیمانی

 

وای اگر قصد انتقامکنند

 

گم نخواهد شد آیایرانی

 

معجز خاتم سلیمانی

 

***


 


دنیای وارونه ای است  

"عبدالله"

بندگی را از یاد برده بود

و "سلمان" مسلمانی را

"هادی منصور "

از گمراهان یاری می طلبد

 و"صالح" ناپرهیزگاری می کند

 عرب بوی گند عرق می دهد

عرب ها

باز گشته اند

به اعرابیت خویش

و شوخ چشمان

بر جنازه ی برادران خویش

خوش می گذرانند

***

عقده شده اند

واژه ها درگلوی شعر!

هر واژه

کودکی است

که متولد می شود 

قد می کشد

راه می رود

حرف می زند

و می میرد!

من می خواهم

تا اخرین واژه هایم

زنده باشم

و واژه هایم زنده باشند.

دشمن می ترسد از واژه ها

که جمله شوند

کلام شوند

و جاری شوند!

***

این شعر را بمباران کنید

که به اندازه ی تمام

نیروگاه های هسته ای تان

بمب تولید خواهد کرد

وروشن خواهد کرد

که بمب را از هر طرف بخوانی.

خانمان سوز است.

 

***

خورشید را چه گناه

کور دلان

 چشم بسته

و گمان می کنند

چشمه را بسته اند!

خورشید را میل تابیدن است

به رغم خواهش "ان"

بهار امده است

تا به هر راه

شکوفه ای بنشاند

     ***

من" یمن" را دوست دارم 

که به یمن نامش

 برکتی دوبارهخواهد یافت

"بحرین" بحری ساکت نمی ماند

"عراق" عرق دینی اش را باز یافته است

و "سوریان"

 شام عزای شمارا به سور خواهند نشست!

"لبنان" به بنان خویش 

لمس می کند

حقیقتی را

که شما به هزار دلیل غیر شرعی

ذبح شرعی اش کرده اید!

تعجب نکنید!

این شعر یک بیانیه نیست

یک شعار نیست

مثلثی است با علامت تعجبی درآن!

شما دارید به خطر نزدیک می شوید!

***

 

- ملک عبدالله پادشاه قبلی عربستان

- سلمان پادشاه فعلی عربستان

- علی عبدالله صالح/یمن

آخرین جستجو ها

Patricia's game فروشگاه گن لاغری | ارسال رایگان زیرنویس های انیمه ای وانیمیشن من در فروم دنیای انیمه Alireza60 Nicholas's receptions protaltridha سوپر ساباکی کای کان دو - شیهان امیر روح پرور ravanshenacc رکسانا oricprinag descwanheartdi